جدول جو
جدول جو

معنی خب شین - جستجوی لغت در جدول جو

خب شین
(خَ)
خب باش، هیچ مگو! خموش ! خاموش ! خاموش باش. خموش شو. صه. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
گداخته شدن، واشدن جسم جامد در اثر حرارت، حل شدن چیزی در حلّال
شرمنده شدن
بسیار لاغر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبرچین
تصویر خبرچین
کسی که گفتار، کردار یا اسرار کسی را برای دیگران نقل می کند، سخن چین، جاسوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب شیب
تصویر آب شیب
راه آب که از بالا به نشیب آورده باشند، راهگذر آب که شیب بسیار داشته باشد، آبی که با سرعت زیاد حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خر شدن
تصویر خر شدن
فریب خوردن، احمق شدن
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با دوستان بعد از شام خوردن در جایی برای صحبت نشیند و نخسبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب شدن
تصویر شب شدن
فرا رسیدن شب
فرهنگ لغت هوشیار
سخن چین انیشه (جاسوس) آنکه رفتار و گفتار کسی را برای دیگران نقل کند جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
آگاهیدن آگاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرشدن
تصویر خبرشدن
خبر شدن کسی. مطلع گشتن وی آگاهی یافتن او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیثین
تصویر خبیثین
جمع خبیث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
کنایه از شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
راهگذر آب با شیب زیاد معبر آبی که از بالا بزیر آورده باشند، آبی که در راهگذر مذکور جریان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گین
تصویر آب گین
آینه، مرآت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبکشین
تصویر آبکشین
دست برنجن دستبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرچین
تصویر خبرچین
((خَ بَ))
جاسوس، آن که رفتار و گفتار کسی را برای دیگران نقل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لب چین
تصویر لب چین
قسمی کفش ستبر و خشن سربازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبکشین
تصویر آبکشین
((کَ))
دست برنجن، دستبند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
((شُ دَ))
گداختن، ذوب شدن، شرمنده شدن، ناپدید شدن، لاغر و نحیف شدن، خجالت کشیدن، از خجالت، بسیار شرمگین شدن، رفتن آبرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
ذوب شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
Bend, Stoop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
se pencher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
сгибаться , наклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
sich bücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
згинати , нахилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
zginać, schylać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
弯曲 , 弯腰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
dobrar, curvar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
piegarsi, chinarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
doblarse, agacharse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
buigen, bukken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
โน้มตัว , ก้มลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
membungkuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
झुकना , झुकना
دیکشنری فارسی به هندی